دوباره صدای گام های آمدن ماه مبارک رمضان گوشنواز شد تا با آمدنش خاطرات دوران کودکی مان جان بگیرد و دستمایه ای شود برای بردنمان به روزهایی که به  شوق گرفتن روزه ی کله گنجشکی سحر بر می خاستیم و چون بزرگترها سحری می خوردیم و به اصطلاح روزه می گرفتیم.
با آمدن ماه رمضات دلتنگ اذان مغرب می شوم که بعد از شنیدنِ صدای رسای مؤذن بر گردِ سفره ی افطار حلقه می زدیم و همراه با بزرگترها دستانمان را بسوی آسمان بلند می کردیم و درخواست های کودکانه مان را همچون شاخک های گلی نازک و خوشبو،به دامن فرشتگان می ریختیم فرق انسان و درخت آن است که درخت برای حیات،باید ریشه درخاک بدواند و انسان ریشه در آسمان ، با این نگاه از کودکی به ما آموختند در دعا و هنگام خواستن،سر و دست ها را به سوی آسمان بالا ببریم.
و  دلتنگ «شوخوانی» و چلک زدن می شوم تا بار دیگر مرحوم ملا رمضان و حاج ابوالقاسم و. شو خوانی کنند و مرحوم کربلایی حسن کربلایی غلامرضا و مرحوم علی اکبر فدایی با به صدا در آوردن چلک (ف حلبی و پیت نفت) ما را به خوردنِ سحری بخوانند چه بیدار باش زیبایی بود که با قلب خالص و سلیم و صدای دلنشین چلک و با اشعار زیبا و کلام خدا آغاز می شد و با ذکر نام او پایان می یافت.

از اذان کبله عباس سویزی بیدارم
صدای شو خوانی و اذان، سکوتِ حاکم بر کویر  را می شکست  اذان کبله عباس سویزی را به خاطر دارید؟سحر خیزی مان را به اذان کبله عباس مَثَل می زدیم پیر مرد سحر خیزیِ  که در سرمای سخت زمستان به ویژه شب های ماه مبارک صدای رسای خود را تا دورترین  می فرستاد و ما دربهمن آباد و آبرانان در صحرا این صدای گرم را به خوبی می  شنیدیم.
یاد خوانندگان اشعارِ شوخانی های دیروز و یاد آن ها که چلک می زدند و بیدارمان می کردند گرامی باد،


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

نی نی بلاگ George خرید اینترنتی دل نوشت Fred ساخت استند | تبلیغاتی ، نمایشگاهی ، فروشگاهی ، آرایشی علمی اموزشی ايران جامع